مومات ایجاد حیات معنوی و اخلاقی برای جوانان / کشف خود؛ زمینهساز تفکر دینی
جامعهشناس و نظریهپرداز علوم اجتماعی با بیان اینکه اگر جوانان خودشان را کشف کنند، در واقع خدای خودشان را کشف و به خدا رجعت کردهاند و مانند یک بمب خواهند شد، گفت: به همه جوانان توصیه میکنم که خودشان را کشف کنند و فرصتی را برای تأمل، واکاوی، درونکاوی و خوداندیشی بگذارند تا ببینند که چه ثمرهای برای آنها دارد.
تیتربه گزارش ایکنا، جوانان از گذشته تا به امروز به خوبی نشان دادهاند که قدرت رفع دشواریها و مشکلات اجتماعی بسیاری را دارند و اگر از انرژی آنها به طرز صحیح استفاده شود، قادرند بزرگترین موانع موجود بر سر راه جامعه را از میان بردارند. همانگونه که برای حل بسیاری از مسائل امنیتی و نظامی از نیروی جوانان بهره گرفته شده، برای رفع مشکلات دیگر نیز میتوانیم از این نیروی قدرتمند و عظیم کمک بگیریم و امکانات و منابع فراوان در کشور را برای تحقق جایگاه واقعی جوانان به کار ببریم. در این میان دولت و حاکمیت وظایفی را برعهده دارند و جوان نیز متقابلاً باید نقشی را در جامعه ایفا کنند.
امروز ?? فروردینماه، مصادف با روز جوان و ولادت شبیهترین خلق خدا به رسول خدا(ص)، حضرت علیاکبر(ع)، است. بدین سبب گفتوگویی را با عماد افروغ، نویسنده، جامعهشناس و نظریهپرداز علوم اجتماعی، داشتیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ در نگاه دین اسلام، جوانگرایی در تقابل با شایستهسالاری نیست؛ از ضرورت و ملاحظات جوانگرایی در مدیریت کشور و توجه حاکمیت به جوانان و نقشی که برای سپردن اقدامات و مسئولیتها به آنها برعهده حاکمیت وجود دارد، برایمان بگویید.
این مسئله نکته بسیار ظریفی است؛ مخصوصاً با توجه به جو جوانگرایی که تا حدودی حکمفرما شده است باید به این مسئله توجه کرد. اولاً، اصل بر شایستگی است نه سن. در واقع شایستگی پیر و جوان نمیشناسد. نکته دوم این است که شایستگی ابعاد مختلفی دارد که یک وجه آن بخش تعهد و کارآمد بودن و وجه دیگر آن سلامت اخلاقی و به دور از فساد است. یعنی هم تخصص و هم تعهد را دربرمیگیرد که پیر و جوان هم نمیشناسد.
یکسری کارها وجود دارد که پختگی میخواهد و از هر جوانی ساخته نیست. اینکه میگویند التجربه فوق العلم» یعنی تجربه بالاتر از علم است. اگر این را لحاظ کنیم یک نسبتی با سن دارد. یعنی هر مقدار که سن بالاتر برود تجربه او هم بیشتر میشود. یکسری از کارها هم وجود دارد که جامعه آن را بر نمیتابد تا در اختیار جوانان باشد، چرا که احساس میکنند جوان پختگی لازم را ندارد. برای مثال قضاوت یکی از این کارهاست. قضاوت کار هر کسی نیست، چرا که پیچوخم و فوت و فنهایی دارد که تا زمانی که فرد تجربه کافی نداشته باشد نمیتواند حسب ظاهر یک قضاوت را انجام دهد و این مهم را باید لحاظ کنیم.
اما یکسری از کارها انرژیبر است و در واقع مقداری با امیدها و آرزوها گره خورده که ممکن است این امیدها و آروزها برای یک سالخورده امر مطلوب تلقی نشود؛ چرا که فرد سالخورده زندگیاش را گذرانده و تجربهاش را آموخته است و شور و حرارت جوانی را ندارد و اگر کار هم با شور و حرارت جوانی گره خورده باشد، مسلم است که باید آن را به جوانان سپرد.
افراد بسیاری ممکن است شایسته باشند و سلامت نفس هم داشته باشند، اما دیگر انگیزه ندارند و بیشتر مشغول آلبومهای خودشان هستند. اگر انگیزه در فرد شایسته وجود نداشته باشد، بهتر است مسئولیت به فرد شایستهای داده شود که انگیزه دارد. به نظر میرسد به طور کلی انگیزه جوانان بیشتر است، اما نه هر جوانی.
در وهله نخست باید کار را به فرد شایسته سپرد و اگر فرد شایسته با انگیزه پیدا شود بهتر است؛ علیالاصول این انگیزه در جوانهای شایسته بیشتر است. اما نباید بیگدار به آب زد و هرکاری را به هر جوانی سپرد. اگر کاری را به جوانی سپردیم باید جوان زیر نظر باشد، بر آن کار نظارت باشد و در کنار او چند سالخورده مجرب حضور داشته باشند که از نظر آنها بهرهمند شود. احساس میشود که نظارتی نیست و تنها یک تب جوانگرایی آمده و عدهای را به خود مبتلا کرده و جوانها به دلیل اینکه گاه زیر نظر نیستند و شایستگی لازم را هم ندارند و م لازم را هم نمیکنند، تحت تأثیر جوهای تزده قرار میگیرند؛ گویا میخواهند انتقام بگیرند یا عقدههایی دارند که امروز میخواهند عقدهگشایی کنند. این موارد برای اداره سالم جامعه سم مهلک است؛ بنابراین باید دقت کرد که به جوانان اعتماد کنیم و آنها را بدون نظارت و م رها نکنیم. اگر آنها را رها کنیم مانند این خواهد شد که یک جوان صفر کیلومتر را در یک میدان که تخصص لازم را میطلبد تنها بگذاریم و از او بخواهیم که از این میدان موفق و پیروز بیرون بیاید. در کل کار را باید به افراد شایسته باانگیزه سپرد و به نظر میرسد که جوانها میتوانند به این گزینه نزدیکتر باشند.
ایکنا ـ جوانان توانمندی بالایی در جسم، فکر و نیز آمادگی و انگیزه وصفنشدنیای برای ساختن آیندهای روشن دارند که در این مسیر نیازمند توشهای گرانبها هستند تا به سرمنزل مقصود برسند. این توشه همان معنویتی است که از انس با خداوند و انجام دستورهای الهی به دست میآید. راه تحقق معنویت، اخلاق و سلامت روحی و روانی جوانان در جامعه چیست؟
مسئله اخلاق، معنویت، سلامت روحی و روانی و تفکر دینی، جوان و غیر جوان نمیشناسد؛ اما به تعبیر حضرت امام، جوانها بیشتر استعداد این را دارند که به خدا نزدیکتر شوند. جوانها برای اینکه کمتر آلوده شدهاند و کمتر اسیر عمری شدهاند که ممکن است برای عدهای یک دام بوده باشد و برای عدهای هم نباشد، به لحاظ زمانی کمتر به این آلودگیها مبتلا شدهاند و فطرتشان کمتر آلوده شده و صافتر است.
به هر حال علاوه بر این ویژگی که در جوانها وجود دارد و باید به آنها توجه کرد به جامعه هم توجه کرد. اما باید به این سؤال پاسخ داده شود که جامعه ما بهویژه حاکمیت تا چه اندازه بسترساز یک حیات اخلاقی و معنوی برای همه افراد جامعه از جمله جوانها شده است؟ متأسفم که نمیتوانم در این مورد نمره خوبی به حاکمیت بدهم. حاکمیت تزده بستر را برای اخلاقی کردن جامعه فراهم نیاورده و تلاش نکرده است که اخلاق و معنویت را بسط دهد، بلکه خلاف اخلاق و معنویت عمل کرده است. حاکمیت بستر را خوب فراهم نکرده و حاکمان ما به دلیل اینکه تحت نظارت واقع نشدند و وارسیهای لازم صورت نگرفته به راحتی دروغ میگویند و به راحتی اغوا میکنند و فریب میدهند؛ به دلیل وجه ساختاری جامعه ما، ت ما که قدرت و ثروت است برای حفظ قدرت منتج به ثروت هرکاری را مباح دانستهاند و اباحهگرایی بزرگترین درد اخلاقی جامعه ماست.
وقتی همهچیز مباح میشود که این اباحهگرایی در حکومت اسلامی علیالقاعده بیشتر امکان وقوع دارد و هشدارهای بدی را به جامعه میفرستد؛ به این معنی که نشانههای بدی را به جامعه منتقل میکند که این نشانهها برای بعضی افراد توجیهی برای خطا و برای برخی دیگر مقابله با این خطاها میشود. غالباً آنهایی که مقابله با خطا میکنند تعدادشان اندک است و چون اغواگرایان و فریبکاران ما ابزارهای توجیهی فریب را در اختیار دارند چهبسا آنهایی که مقابله میکنند، مریض شناخته میشوند. یعنی افراد سالم جامعه و افراد اخلاقی ما به عنوان پاتولوژی و آسیب شناخته میشوند؛ چون ابزارهای توجیهی رذالتهای اخلاقی در اختیار آنهایی است که متنعم از شبکههای فساد هستند که این همه چیز را برعکس میکند و تعداد اندکی هم با آن مقابله میکنند، به شکل دیگری در جامعه جلوه داده میشوند؛ البته این موضوع کوتاهمدت است و در درازمدت به دلیل اینکه عالم متناسب با اینگونه افراد و در جهت این افراد عمل میکند و حقایق وجودی متناسب و متناظر از افراد است، این ورق برمیگردد و نهایتاً بسیاری از چیزها برملا میشود.
با توجه به اینکه جامعه دینی هستیم و انقلاب دینی در جامعه ما اتفاق افتاده است و وجه ممیزه این انقلاب هم اخلاق و معنویت است، مسئولان ما وظیفه سنگینی برعهده دارند و نه تنها خودشان نباید رفتارها، حرکتها و تهای غیراخلاقی و بداخلاقی را اتخاذ کنند، بلکه نباید اجازه دهند که بستر لازم فراهم شود. این موضوع بسیار حساس است. برای مثال اگر شهروندی عادی دروغ بگوید، محلی از اعراب ندارد، اما زمانی هم هست که فرد صاحب قدرت، دروغ میگوید و فرض کنید که این سلسلهمراتب بالا و بالاتر برود. هر مقدار مقام بالاتر، دروغ او گستردهتر خواهد بود.
متأسفانه جامعه در شرایط عادی جامعه دروغگویی است و در شرایط غیرعادی جامعه بسیار خوبی است. شرایط عادی معلول تها و رفتارهای غیراخلاقی است که از سوی حاکمان سر میزند و این هم شایعه نیست، بلکه واقعیت است؛ وقتی که حرفهای اخلاقی و دینی زده میشود، رفتارها متناسب با این حرفها نیست.
ایکنا ـ زمینه تفکر دینی چگونه برای جوانان محقق میشود؟
بزرگترین زمینه دینی برای جوان این است که خودش را کشف کند. اگر جوانان خودشان را کشف کنند، در واقع خدای خودشان را کشف کردهاند و به خدا رجعت کردهاند و مانند یک بمب خواهند شد. عدهای نمیخواهند جوان مانند بمب شود. جوان باید خودش را کشف کند و با خودش محاوره داشته باشد و پاسخهای ناب دریافت کند و نباید ابزار دیگران شود. جوان نباید همیشه آویزان به گفتههای دیگران باشد و باید حرفهای خودش را کشف کند. برخیها که جزء دینداران ما هم هستند، متأسفانه هر زمان از من» سخن میگویی، میگویند این من همان من شیطان است، در حالی که یک من الهی و واقعی داریم که سرچشمه فوران عشق، خلاقیت، نیایش و یگانگی با خداست. جوان اگر موضوع من» و خودش را کشف کند، به خودی خود، به مرتبه بالای معنویت خواهد رسید؛ چون انسان وقتی خودش را کشف کند، خود مهبط خداست و این سرآغاز اتصال یگانگی با خدا و اوج عرفان، یعنی یگانگی با خداست.
بنابراین نیاز نیست که فرد کم یا زیاد مطالعه کند و جوان آداب و رفتارهای خاصی را از خودش نشان دهد تا به معنویت برسد؛ اینها ابزارهای صوری، رفتاری و نمادین هستند. مخالف اینها نیستم، اما اینها هدف نیستند. هدف اتصال به خدا از طریق کشف خود واقعی است. آنچه مذموم شمرده میشود، خودپنداری است نه خودواقعی؛ این خودواقعی تنه به وحی میزند و اگر وحی تمام شده، اما دریچه الهام بسته نشده و دریچه الهام همان خود واقعی است؛ لذا به همه جوانان توصیه میکنم که خودشان را کشف کنند و فرصتی را برای تأمل، واکاوی، درونکاوی و خوداندیشی بگذارند و ببینند که چه ثمرهای برای آنها دارد. این هم دست خودشان است و قرار نیست که به دیگران و افکار آنها آویزان شوند.
متأسفانه ما اینگونه هستیم که در فلسفه، عرفان و. به دیگران آویزان هستیم؛ اما خودمان کاری نمیکنیم. به همین خاطر چیزی را اضافه نمیکنیم و عدهای هم این موضوع را القا میکنند که جوان نتواند حرکت کند و یک سد برای خود درست کند که هیچگاه نتواند از آن عبور کند. توصیهام به جوانان این است که اگر خودشان را کشف کنند و کوهها هم بمیرند، جوان از سر جای خودش تکان نمیخورد؛ زالَتِ الجِبالُ قبلَ أن یزول»، این حدیث در مورد مؤمنانی است که توسط افراد وارد دین نمیشوند، بلکه توسط عقل و فطرتشان وارد دین میشوند و هیچ کس هم نمیتواند آنها را تکان دهد.
طبقه اجتماعی در جامعه ایران شکل نگرفته است
برای فهم اربعین باید بزرگ شویم
جوانها مدیران بهتری برای کشور انقلابی هستند/ نامزدهای مجلس منابع مالیشان را مشخص کنند
جامعه ,هم ,جوانان ,کشف ,یک ,افراد ,را کشف ,است که ,را به ,است و ,خودشان را ,تأمل، واکاوی، درونکاوی ,برای تأمل، واکاوی، ,جوانان توصیه میکنم
درباره این سایت